به قلم : سامان تاریخ نگارش: چهار شنبه 9 مرداد 1398
حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود.افسوس که به جای افکارش، زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند. دکتر علی شریعتی
حسین ضعیفی که باید برای او گریست نبود... آموزگار بزرگ شهادت اكنون برخاسته است تا به همه آنها كه جهاد را تنها در توانستن مى فهمند و به همه آنها كه پیروزى بر خصم را تنها در غلبه، بیاموزد كه شهادت نه یك باختن، كه یك انتخاب است؛ انتخابى كه در آن، مجاهد با قربانى كردن خویش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق، پیروز مى شود و حسین «وارث آدم» - كه به بنىآدم زیستن داد - و «وارث پیامبران بزرگ» - كه به انسان چگونه باید زیست را آموختند."آنها كه تن به هر ذلتى مى دهند تا زنده بمانند، مرده هاى خاموش و پلید تاریخند و ببینید آیا كسانى كه سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمده اند و مرگ خویش را انتخاب كرده اند - در حالى كه صدها گریزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجیه شرعى و دینى براى زنده ماندن شان بود - توجیه و تأویل نكرده اند و مرده اند، اینها زنده هستند؟ آیا آنها كه براى ماندنشان تن به ذلت و پستى، رها كردن حسین و تحمل كردن یزید دادند، كدام هنوز زنده اند؟
روزی امپراتور یونان به کوروش بزرگ گفت : ما برای شرف می جنگیم ولی شما برای ثروت !!
کوروش بزرگ گفت : آری ، هر کس برای نداشته هایش میجنگد
درین خاک زرخیزایران زمین
در ایــــن خاک زرخیز ایران زمیــــــن نبودنــد جز مردمــــی پـــاک دیـــــن
همه دینشـــــان مردی و داد بــــــود وز آن کـشـــــــور آزاد و آبـــــاد بــــود
چو مهر و وفا بود خـــود کیششـــان گـــــنه بود آزار کــــس پیششـــــان
هــمه بنـــــــده ناب یـــــــزدان پـــاک هـمــــه دل پر از مهر این آب و خاک
پــــدر در پـــــدر آریــایـــــی نــــــــــژاد ز پشـــــت فریــــدون نیکـــــو نهــــاد
بـــزرگی به مـــــردی و فرهنــــگ بود گدایـــــی در این بـــوم و بر ننگ بود
کــجا رفت آن دانش و هـــــــــوش ما که شد مهر میهن فــــراموش مـــــا
که انداخت آتـــــش در ایـــن بوستان کــــز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کـــــین گونه گشتیم خار؟ خـــــرد را فکندیم این ســــــان زکار
نبود این چــــنین کشور و دیـــــن ما کـــــجا رفـــــت آییـــــن دیریــــن ما؟
به یزدان که این کشـــــور آباد بـــــود همـــــه جـــــای مـــــردان آزاد بـــود
در این کشور آزادگــــی ارز داشــــت کشـــــاورز خــود خانه و مرز داشت
گرانمــایـــه بود آنکــــــه بودی دبـیـــر گرامـــــی بد آنکــــس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بـــــما چیره گـــــشت که مـــــا را روان و خرد تیره گشـــت
از آنـــــروز ایــن خـــــانه ویرانه شـــــد که نـــــان آورش مرد بیگانـــــه شـد
چـــــو ناکس به ده کدخــــــدایی کند کشـــــاورز بایـــــد گدایـــــی کنـــــد
به یـــــزدان که گـــــر ما خرد داشتیم کجـــــا این سر انجــــام بد داشتیم
بســـــوزد در آتش گرت جـــــان و تـن بـــــه از زندگی کـــــردن و زیستـــن
اگـــــر مایه زندگی بنــــــــدگی است دو صد بار مردن به از زنــدگی است
بیـــــا تا بکوشیـــــم و جنگ آوریـــــم بـــــرون سر از این بار ننـــــگ آوریـم
میگویند(اسکندر) قبل از (حمله به ایران) درمانده و مستأصل بود. از خود می پرسید که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر می فهمند حکومت کنم؟
یکی از مشاوران می گوید: «کتاب های شان را بسوزان. بزرگان و خردمندان شان را بکش و دستور بده به زنان و کودکان شان تجاوز کنند.
اما ظاهراً یکی دیگر از مشاوران به نقل از ارسطو پاسخ می دهد:نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آنها را که نمی فهمند و کم سوادند، به کارهای بزرگ بگمار. آنها که می فهمند و باسوادند، به کارهای کوچک و پست بگمار.
بی سوادها و نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچ گاه توانایی طغیان نخواهند داشت. فهمیده ها و با سوادها هم یا به سرزمین های دیگر کوچ می کنند یا خسته و سرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد
.
بر مزارم بنویسید که ایرانی بود
نسبش کوروش و آرش پدرش مانی بود
در رگش مذهب زرتشت تلاطم می کرد
گر چه خود پیرو آیین مسلمانی بود
وقت خوردن به زمین نام علی بر لب داشت
عاشق رستم دستان سجستانی بود
گر چه غافل نشد از ذکر اوستا یک دم
پیش رویش همه شب رحلی و قرآنی بود
سینه اش سوخته از سوگ حسین ابن علی
داغی از خون سیاوش به پیشانی بود
بر مزارم بکش از نقشه ایران سنگی تا پس از مرگ بداننذ که ایرانی بود
فرمان دادم بدنم رابدون مومیایی وطابوت به خاک بسپارند تااعضای بدنم ذرات خاک ایران شود
سبزیم که ازنسل بهاران هستیم پاکیم که ازتبارباران هستیم
ننگ است به ما تن به مذلت دادن ماوارث خون سربداران هستیم

برچسبها: <-TagName- ><-TagName- ><-TagName- ><-TagName- >
18:17